زمان تقریبی مطالعه: 24 دقیقه
 

روایات اثبات امامت امام کاظم





بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) در قضیه امامت، برخی فرزندش «عبدالله افطح» و عده بسیار دیگر نیز امام کاظم (علیه‌السّلام) را امام می‌دانستند. در این مقاله به بررسی روایاتی که بر امامت امام کاظم (علیه‌السّلام) دلالت دارند می‌پردازیم.

فهرست مندرجات

۱ - چکیده
۲ - اقسام نصوص امامت
       ۲.۱ - نصوص عمومی
       ۲.۲ - نصوص ویژه هر امام
۳ - نصوص امامت امام کاظم
       ۳.۱ - روایت هشام بن سالم
              ۳.۱.۱ - بررسی سند روایت
                     ۳.۱.۱.۱ - حسین بن علی
                     ۳.۱.۱.۲ - هارون بن موسی
                     ۳.۱.۱.۳ - محمد بن حسن
                     ۳.۱.۱.۴ - محمد بن حسن صفار
                     ۳.۱.۱.۵ - یعقوب بن یزید
                     ۳.۱.۱.۶ - ابن ابی‌عمیر
                     ۳.۱.۱.۷ - هشام بن سالم
       ۳.۲ - روایت منصور بن حازم
              ۳.۲.۱ - تصحیح روایت
              ۳.۲.۲ - نقل روایت در منابع اهل‌سنت
       ۳.۳ - روایت معاذ بن کثیر
              ۳.۳.۱ - تصحیح کردن روایت
       ۳.۴ - روایت سلیمان بن خالد
              ۳.۴.۱ - تصحیح نمودن روایت
       ۳.۵ - روایت فیض بن مختار
              ۳.۵.۱ - تصحیح کردن حدیث
۴ - نتیجه‌گیری
۵ - نکته پایانی
       ۵.۱ - انتخاب امام به وسیله خدا
       ۵.۲ - اعتقاد ائمه به امامت خودشان
              ۵.۲.۱ - روایت کلینی
              ۵.۲.۲ - روایت صدوق
                     ۵.۲.۲.۱ - تصحیح حدیث
۶ - پانویس
۷ - منبع

۱ - چکیده



از نظر شیعه امامت، مقام الهی است که امام منصوب در این مقام از جانب خداوند متعال برگزیده شده و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در روایات متعدد برای امت معرفی کرده‌اند.
علاوه بر معرفی از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) نیز هر یک امام بعد از خودشان را برای شیعیان معرفی کرده‌اند تا در این مورد شک و شبهه‌ای برای دیگران باقی نماند.
در باره امام کاظم (علیه‌السّلام) نیز روایات متعدد وارد شده است که ایشان از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) و پدر بزرگوارشان امام صادق (علیه‌السّلام) به عنوان امام و صاحب امر معرفی شده‌اند.
لذا اگر بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) عده‌ای دنبال افراد دیگری رفته‌اند و آنها را امام خود پنداشته‌اند، یا سخنان پیشوایان معصوم (علیهم‌السّلام) را نشنیده‌اند و یا از نظر اعتقادی مشکل داشته‌اند که سخن آن‌ها را باورکنند.

۲ - اقسام نصوص امامت



در موضوع اثبات «امامت ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) » دو نوع روایت و نص در منابع وجود دارد:

۲.۱ - نصوص عمومی


نصوص عمومی روایاتی هستند که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یا ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) به صورت کلی در موضوع امامت وارد شده و یا تک تک اسامی ائمه (علیهم‌السّلام) در آنها نام برده شده است. این گونه روایات در منابع شیعه فراوان و در حد تواتر است.
دو مقاله جدا گانه در این زمینه توسط محققان سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) قبلا ارائه شده، لطفا به این آدرس‌ها مراجعه فرمایید.

۲.۲ - نصوص ویژه هر امام


نصوص اختصاصی روایاتی هستند که امام قبل در آن، به امامت امام بعد خودش تصریح کرده است. درباره هر یکی از ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) این نوع روایات وجود دارد.

۳ - نصوص امامت امام کاظم



در این نوشتار روایات و نصوص امامت امام کاظم (علیه‌السّلام) را از زبان پدر بزرگوار شان با اسناد معتبر ذکر می‌نماییم:

۳.۱ - روایت هشام بن سالم


مرحوم خزاز قمی از بزرگان شیعه در کتاب «کفایه الاثر» روایتی را با سند صحیح از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده که آن حضرت اصول عقاید شیعه و از جمله امامت را به تفصیل در آن توضیح داده و به امامت فرزندش امام کاظم (علیه‌السّلام) بعد از خودش تصریح نموده است:
«حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَی قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ابی‌عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام: اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَةُ بْنُ وَهْبٍ وعَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ اَعْیَنَ... ثُمَّ قَالَ (علیه‌السّلام). .. اَنَّ الْاِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَلِیُّ بْنُ ابی‌طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ اَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ....»
هشام می‌گوید: نزد امام صادق (علیه‌السّلام) بودم که معاویة بن وهب و عبدالملک بن اعین بر آن حضرت وارد شدند... سپس امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ... امام پس از رسول خدا علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) است و پس از او حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین و سپس محمد بن علی و پس از او منم، و پس از من موسی فرزندم و پس از او فرزندش علی و بعد از او محمد فرزندش پس از او علی فرزندش سپس فرزندش حسن و حجت از فرزندان حسن است....

۳.۱.۱ - بررسی سند روایت


برای اثبات صحت روایت یکایک راویان را بررسی می‌نماییم:

۳.۱.۱.۱ - حسین بن علی


مرحوم نجاشی ایشان را این‌گونه معرفی کرده و توثیق می‌نماید:
الحسین بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی ابوعبدالله ثقة
حسین بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی، کنیه اش ابوعبدالله، مورد اعتماد و اطمینان است.
شیخ طوسی نیز ایشان را فرد موثق معرفی می‌کند: الحسین بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه، کثیر الروایة، . . ثقة
حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، دارای روایات فراوان است... و ثقه است.

۳.۱.۱.۲ - هارون بن موسی


نجاشی در باره ایشان می‌نویسد: هارون بن موسی بن احمد بن سعید بن سعید، ابومحمد، التلعکبری من بنی شیبان. کان وجها فی اصحابنا، ثقة، معتمدا لا یطعن علیه.
هارون بن موسی بن احمد بن سعید بن سعید، کنیه اش ابومحمد، لقبش «تلعکبری» از قبیله بنی‌شیبان است. وی از علمای سرشناس شیعه، موثق و مورد اعتماد بود که هیچ طعنی بر وی وارد نیست.
شیخ طوسی نیز می‌نویسد: هارون بن موسی التلعکبری، یکنی ابا محمد، جلیل القدر، عظیم المنزلة، واسع الروایة، عدیم النظیر، ثقة.
هارون بن موسی بن احمد... فرد جلیل القدر، بلند مرتبه، دارای روایات فراوان، بی نظیر و ثقه است.

۳.۱.۱.۳ - محمد بن حسن


نجاشی وی را دو بار توثیق کرده است: محمد بن الحسن بن احمد بن الولید ابوجعفر شیخ القمیین، وفقیههم، ومتقدمهم، ووجههم.... ثقة ثقة، عین، مسکون الیه.
محمد بن الحسن بن احمد بن الولید، کنیه اش ابوجعفر، استاد علمای بزرگ قم، و فقیه پیشگام و سرشناس علمای قم بود. وی بسیار موثق و راستگو و قابل اعتماد است.
شیخ طوسی نیز‌ می‌نویسد: محمد بن الحسن بن احمد بن الولید القمی، جلیل القدر بصیر بالفقه، ثقة
محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمی، فرد جلیل القدر، آگاه به فقه و ثقه است.

۳.۱.۱.۴ - محمد بن حسن صفار


نجاشی، ایشان را نیز «ثقه» دانسته و جایگاه او را این گونه بیان کرده است:
محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسی بن عیسی بن طلحة بن عبید اللّه بن السائب مالک بن عامر الاشعری ابوجعفر الاعرج. کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، ...
محمد بن حسن... سرشناس شیعیان قم، موثق و مورد اعتماد، دارای جایگاه بلند، بود.

۳.۱.۱.۵ - یعقوب بن یزید


این راوی نیز از نظر علمای رجال‌شناس شیعه، فرد مورد وثوق است. نجاشی می‌نویسد:
یعقوب بن یزید بن حماد الانباری السلمی، ابویوسف. . وکان ثقة صدوقا.
یعقوب بن یزید بن حماد انباری... موثق و راستگو بود.
شیخ طوسی می‌نویسد: یعقوب بن یزید الکاتب الانباری، کثیر الروایة، ثقة.
یعقوب بن یزید نویسنده و اهل الانبار بود، دارای روایات فراوان و ثقه است.
شیخ طوسی در جای دیگر می‌نویسد: یعقوب بن یزید الکاتب، ویزید ابوه ثقتان.
یعقوب بن یزید و یزید پدرش هر دو انسان‌های مورد وثوقی هستند.

۳.۱.۱.۶ - ابن ابی‌عمیر


محمد بن ابی‌عمیر زیاد بن عیسی ابواحمد الازدی... جلیل القدر عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین.
محمد بن ابی‌عمیر زیاد بن عیسی کنیه اش ابواحمد ازدی است. وی در نزد امامیه و نزد اهل‌سنت شخصیتی والا مقام بود.
شیخ طوسی می‌گوید:
محمد بن ابی‌عمیر... وکان من اوثق الناس عند الخاصة والعامة، وانسکهم نسکا، واورعهم واعبدهم...
محمد بن ابی‌عمیر.... او در نزد شیعه و اهل سنت موثق ترین، زاهد ترین، پرهیزگارترین و عابد‌ترین مردم بود.
شیخ در کتاب رجالش می‌نویسد: محمد بن ابی‌عمیر، یکنی ابا احمد، واسم ابی‌عمیر زیاد، مولی الازد، ثقة.

۳.۱.۱.۷ - هشام بن سالم


نجاشی ایشان را دو مرتبه به «ثقه بودن» توصیف کرده است: هشام بن سالم الجوالیقی... ثقة ثقة.
هشام بن سالم جوالیقی... فردی بسیار موثق است.
آقای نمازی شاهرودی در شرح حال هشام بن سالم، اتفاق علمای شیعه را بر ثقه بودن وی نقل کرده است:
عدّوه من اصحاب الصادق والکاظم صلوات الله علیهما. ثقة جلیل بالاتفاق.
[۱۸] النمازی الشاهرودی، الشیخ علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۵۴.

وی را از اصحاب امام صاق و امام کاظم (علیهماالسلام) شمرده‌اند و او به اتفاق همه علمای شیعه فردی مورد اطمینان است.

۳.۲ - روایت منصور بن حازم


مرحوم کلینی در اصول کافی، در «بَابُ الْاِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَی ابی‌الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام» شانزده روایت را نقل کرده که در اینجا چند روایت آن را متذکر می‌شویم.
طبق یکی از روایت صحیحی که ایشان ‌آورده، امام صادق (علیه‌السّلام) به منصور بن حازم، فرزندش امام کاظم (علیه‌السّلام) را نشان داد و فرمود: او امام شما است:
«(۶) عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ ابی‌نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ ابی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ لَهُ مَنْصُورُ بْنُ حَازِمٍ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی اِنَّ الْاَنْفُسَ یُغْدَی عَلَیْهَا وَ یُرَاحُ فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ فَمَنْ؟ فَقَالَ ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) اِذَا کَانَ ذَلِکَ فَهُوَ صَاحِبُکُمْ وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی مَنْکِبِ ابی‌الْحَسَنِ (علیه‌السّلام) الْاَیْمَنِ فِی مَا اَعْلَمُ وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ خُمَاسِیٌّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ جَالِسٌ مَعَنَا.»
منصور بن حازم می‌گوید محضر امام صادق (علیه‌السّلام) عرضه داشتم پدر و مادرم به فدایت، مردم صبح و شام را می‌گذرانند (از دنیا می‌روند و شما نیز از دنیا می‌روید)، هرگاه همین امر ناگوار برای شما پیش‌آمد، چه کسی حجت پس از شماست؟ امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: وقتی این حادثه پیش آید، او صاحب و پیشوای شما است، و دست مبارکش را به شانه راست حضرت ابوالحسن (موسی بن جعفر) (علیه‌السّلام) گذاشت. حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) در آن زمان پنج ساله بودند. عبداللَّه بن جعفر (عبدالله افطح) نیز همراه ما نشسته بود.

۳.۲.۱ - تصحیح روایت


از آنجایی که روایات بعدی، از سوی علمای شیعه تصحیح شده، از بررسی سند صرف نظر کرده و تصحیح علماء را متذکر می‌شویم. علامه مجلسی در کتاب «مرآة العقول» سند این روایت را «حسن» دانسته است: الحدیث السادس‌: حسن.
حضرت ‌آیت‌الله العظمی تبریزی نیز در دو کتابش تصریح نموده که سند روایت صحیح است:
ومما ورد فی النص علی امامة الامام موسی بن جعفر علیه السلام، الصحیحة التی رواها فی الکافی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی‌نجران عن صفوان الجمال عن ابی‌عبدالله، قال له منصور بن حازم: بابی انت وامی ان الانفس یغدا علیها ویراح فاذا کان ذلک فمن؟ فقال ابوعبدالله: اذا کان ذلک فهو صاحبکم...
از روایاتی که بر امامت امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) تصریح دارد، صحیحه‌ای است که در کتاب کافی از علی بن ابراهیم نقل شده است.... .

۳.۲.۲ - نقل روایت در منابع اهل‌سنت


این روایت را ابن‌صباغ مالکی نیز در کتاب «الفصول المهمه» نقل کرده است:
وعن ابن ابی‌نجران عن منصور بن حازم قال: قلت لابی عبدالله جعفر الصادق (علیه‌السّلام): بابی انت وامی ان الانفس یغدی علیها ویراح فاذا کان ذلک فمن؟ فقال جعفر: اذا کان ذلک فهو صاحبکم، وضرب بیده علی منکب (ابی الحسن الایمن وهو فیما اعلم یومئذ خماسی وعبدالله بن جعفر جالس معنا) موسی الکاظم.

۳.۳ - روایت معاذ بن کثیر


در روایت دیگر نقل شده است که معاذ بن کثیر از امام صادق (علیه‌السّلام) در مورد جانشین‌شان پرسید، امام (علیه‌السّلام) فرزندش امام کاظم (علیه‌السّلام) را نشان داد و فرمود او امام شما است:
«۲ عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ ابی‌اَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ثُبَیْتٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ ابی‌عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ اَسْاَلُ اللَّهَ الَّذِی رَزَقَ اَبَاکَ مِنْکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ اَنْ یَرْزُقَکَ مِنْ عَقِبِکَ قَبْلَ الْمَمَاتِ مِثْلَهَا فَقَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ. قَالَ قُلْتُ مَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ فَاَشَارَ اِلَی الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ فَقَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ هُوَ غُلَامٌ.»
معاذ بن کثیر می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: از خداوندی که مقام امامت را از ناحیه پدرت روزی شما نمود، خواستم قبل از این که از دنیا بروید، این منزلت را روزی فرزند شما گرداند. حضرت فرمودند: خداوند این لطف را کرده است. عرض کردم: او (امام بعد از شما) کیست فدایت شوم؟ امام صادق (علیه‌السّلام) به عبد صالح (لقب امام کاظم (علیه‌السّلام) است) که در خواب بود، اشاره کرد و فرمود: همان که خواب است، در حالی که ایشان خردسال بود.

۳.۳.۱ - تصحیح کردن روایت


علامه مجلسی سند این روایت را «حسن» دانسته است: الحدیث الثانی: حسن
روایت دوم حسن است.

۳.۴ - روایت سلیمان بن خالد


طبق روایت سلیمان بن خالد، امام صادق (علیه‌السّلام) در میان جمعی از شیعیان خاص با اشاره به امام کاظم (علیه‌السّلام) تصریح نمود که ایشان امام و صاحب امر بعد از خودشان است:
«۱۲ اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: دَعَا ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) اَبَا الْحَسَنِ (علیه‌السّلام) یَوْماً وَ نَحْنُ عِنْدَهُ فَقَالَ لَنَا عَلَیْکُمْ بِهَذَا فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُکُمْ بَعْدِی.»
سلیمان بن خالد می‌گوید: روزی ما پیش امام صادق (علیه‌السّلام) نشسته بودیم، آن حضرت ابوالحسن (امام کاظم) (علیه‌السّلام) را فرا خواند و فرمود: ‌ بر شما واجب است که ولایت او را داشته باشید. به خدا سوگند او ولی امر شما بعد از من است.

۳.۴.۱ - تصحیح نمودن روایت


علامه مجلسی سند این روایت را صحیح می‌داند: الحدیث الثانی عشر: صحیح.

۳.۵ - روایت فیض بن مختار


در روایت دیگر نیز امام صادق (علیه‌السّلام) فرزندشان را به فیض بن مختار نشان داده و فرمودند: او امام شماست و این مطلب را به خانواده و رفقایت برسان:
«۹ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْن‌ الْحُسَیْنِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ فَیْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فِی اَمْرِ ابی‌الْحَسَنِ (علیه‌السّلام) حَتَّی قَالَ لَهُ ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) هُوَ صَاحِبُکَ الَّذِی سَاَلْتَ عَنْهُ فَقُمْ اِلَیْهِ فَاَقِرَّ لَهُ بِحَقِّهِ فَقُمْتُ حَتَّی قَبَّلْتُ رَاْسَهُ وَ یَدَهُ وَ دَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فَقَالَ ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) اَمَا اِنَّهُ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی اَوَّلَ مِنْکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَاُخْبِرُ بِهِ اَحَداً؟ فَقَالَ نَعَمْ اَهْلَکَ وَ وُلْدَکَ وَ کَانَ مَعِی اَهْلِی وَ وُلْدِی وَ رُفَقَائِی وَ کَانَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ مِنْ رُفَقَائِی فَلَمَّا اَخْبَرْتُهُمْ حَمِدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ یُونُسُ لَا وَ اللَّهِ حَتَّی اَسْمَعَ ذَلِکَ مِنْهُ وَ کَانَتْ بِهِ عَجَلَةٌ فَخَرَجَ فَاتَّبَعْتُهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ اِلَی الْبَابِ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ لَهُ وَ قَدْ سَبَقَنِی اِلَیْهِ یَا یُونُسُ الْاَمْرُ کَمَا قَالَ لَکَ فَیْضٌ قَالَ فَقَالَ سَمِعْتُ وَ اَطَعْتُ فَقَالَ لِی ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) خُذْهُ اِلَیْکَ یَا فَیْض‌.»
فیض بن مختار در ضمن روایت طولانی در باره امامت ابوالحسن (امام کاظم (علیه‌السّلام)) می‌گوید: تا آنجای روایت که امام صادق (علیه‌السّلام) به او فرمود: او است سرور و امام تو که از او سؤال کردی، خدمت ایشان برو و به حق او اعتراف کن. من برخاستم سر و دست ایشان را بوسیدم و به پیشگاه خداوند برایشان دعا کردم، امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ولی بدان که خدا به ما اجازه نداد پیش از تو به دیگران خبر دهیم، عرض کردم: فدایت شوم، اجازه می‌فرمائید به دیگران هم خبر دهم؟ فرمود: آری به خانواده و فرزندانت خبر بده. به همراه من، اهل و اولاد و دوستانم بودند (ولی داخل منزل امام (علیه‌السّلام) نیامده بودند)، یونس بن ظبیان یکی از دوستان من بود، وقتی به آنها خبر دادم خداوند را سپاس گفتند، یونس گفت: نه به خدا باید من از زبان خود امام بشنوم وی بسیار عجله داشت، از منزل بیرون آمد و من هم دنبالش بودم و چون به در خانه رسیدم، او زودتر از من رسیده بود شنیدم که امام صادق (علیه‌السّلام) به او می‌فرماید: ‌ای یونس، مطلب همان است که فیض برای تو گفته است. یونس عرض کرد: شنیدم و اطاعت کردم، امام صادق (علیه‌السّلام) به من فرمود: ‌ای فیض او را با خود ببر.

۳.۵.۱ - تصحیح کردن حدیث


علامه مجلسی این روایت را موثق می‌داند: الحدیث التاسع‌: موثق‌.

۴ - نتیجه‌گیری



طبق این روایات صحیح فوق، امام صادق (علیه‌السّلام) به امامت فرزندش حضرت امام کاظم (علیه‌السّلام) تصریح نموده و ایشان جانشین بر حق آن بزرگوار است.

۵ - نکته پایانی



بسیاری از کسانی که اعتقاد به امر امامت ندارند، و یا دشمنان اهل‌بیت گاه می‌پرسند که آیا ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) به امامت خود اعتقاد داشتند، یا اینکه شیعیان امامت را ساخته‌اند. در پاسخ این افراد چند نکته حائز اهمیت است:

۵.۱ - انتخاب امام به وسیله خدا


طبق روایات شیعه و اهل سنت «انتخاب امام» به دست پیامبر و یا خود ائمه و به دست مردم نیست، بلکه خداوند «امام» را بر می‌گزیند و به این مقام انتخاب می‌نماید.

۵.۲ - اعتقاد ائمه به امامت خودشان


روایات پیرامون امامت تصریح دارند که ائمه (علیهم‌السّلام) نیز به امامت‌شان اعتقاد داشته‌اند. نمونه از آن روایات، حدیث زیر است که با سند صحیح نقل شده است.

۵.۲.۱ - روایت کلینی


مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی را نقل می‌کند که بر طبق آن امام کاظم (علیه‌السّلام) به شیعیان توصیه کرده است در سجده شکر خود ذکری را بخوانند که در آن از ائمه دوازده‌گانه (علیهم‌السّلام) و از جمله اسم خود ‌آن حضرت، یاد شده است:
«۱۷- عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ الْمَاضِیَ ع عَمَّا اَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ فَقَدِ اخْتَلَفَ اَصْحَابُنَا فِیهِ:
فَقَالَ: قُلْ واَنْتَ سَاجِدٌ: اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ واُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ واَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ اللَّهُ رَبِّی والْاِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی وعَلِیّاً وفُلَاناً وفُلَاناً اِلَی آخِرِهِمْ اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی ومِنْ عَدُوِّهِمْ اَتَبَرَّاُ....»
عبدالله بن جندب می‌گوید: از امام کاظم (علیه‌السّلام) در باره سجده شکر سؤال کردم و این که اصحاب ما (شیعیان) در باره آن دیدگاه‌های مختلف دارند؛ آن حضرت فرمود: در حال سجده بگو: بار الها من تو را گواه می‌گیرم، و فرشتگانت و پیامبران و فرستادگانت را و تمامی مخلوقات و بندگانت را گواه می‌گیرم به اینکه تو خود یکتا معبود، پروردگار منی، و اسلام دین من است، و محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر من و علی فلانی و فلانی (تک تک نام ائمه را بیاورد) امامان و پیشوایان دین منند که با آنها دوستی دارم و از دشمنانشان بیزارم، ...

۵.۲.۲ - روایت صدوق


در روایت فوق، بعد از اسم مبارک امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) عبارت «فلانا و فلانا» آمده که مقصود اسامی مبارک بقیه ائمه طاهرین (علیهم‌السّلام) است. اما شیخ صدوق با همان سند این روایت را نقل کرده که در آن نام تک تک ائمه (علیهم‌السّلام) را نیز آورده شده است:
«۹۶۷ رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جُنْدَبٍ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) اَنَّهُ قَالَ تَقُولُ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ واُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ واَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ اَنْتَ اللَّهُ رَبِّی والْاِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی وعَلِیّاً والْحَسَنَ والْحُسَیْنَ- وعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ومُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ومُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وعَلِیَّ بْنَ مُوسَی ومُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ- وعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ والْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ والْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی ومِنْ اَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّاُ....»

۵.۲.۲.۱ - تصحیح حدیث


مجلسی اول در شرح «من لا یحضره الفقیه» سند روایت را حسن دانسته است:
«روی عبدالله بن جندب» فی الحسن کالصحیح‌ «عن موسی بن جعفر علیهما السلام» و رواه الکلینی و الشیخ ایضا عنه (علیه‌السّلام) بهذا السند.
عبدالله بن جندب در روایت حسن که اعتبارش همانند روایت صحیح است، از موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) روایت کرده است. این حدیث را کلینی و شیخ نیز از آن حضرت با همین سند نقل کرده‌اند.
محمد باقر مجلسی نیز این روایت که در کافی آمده، حسن می‌داند: الحدیث السابع عشر: حسن.
همان‌گونه که در این روایت مشاهده می‌شود، امام کاظم (علیه‌السّلام) دستور می‌دهد که در سجده شکر بعد از شهادت به توحید و نبوت، به امامت شهادت داده شود و از جمله اسم خودش را میاورد. از این جا دو نکته به دست میاید:
اولا: خود آن حضرت به امامت خود و ائمه طاهرین اعتقاد داشته‌اند؛
ثانیا: هر شیعه‌ای نیز باید همین اعتقاد را داشته باشند.

۶ - پانویس


 
۱. موسسه ولیعصر، مقاله «آیا روایت «امامان دوازدگانه» به صورت متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده است؟»    
۲. موسسه ولیعصر، مقاله «چهل روایت صحیح در اثبات امامت از کتاب‌های شیعه و سنی»    
۳. الخزاز القمی الرازی، ابی‌القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای ۴۰۰ه) کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۲۶۰-۲۶۴، تحقیق:السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر:انتشارات قم، ۱۴۰ه.    
۴. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۶۸، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۵. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، رجال الطوسی، ص۴۲۳، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۶. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۴۳۹، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۷. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، رجال الطوسی، ص۴۴۹، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۸. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، رجال النجاشی، ص۳۸۳، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۹. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، رجال الطوسی، ص۴۳۹، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۱۰. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۵۴، شماره ۹۴۸، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۱. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۴۵۰، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۲. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الفهرست، ص۲۶۴.    
۱۳. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، رجال الطوسی، ص۳۶۹، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۱۴. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۲۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۵. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الفهرست، ص۲۱۸.    
۱۶. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، رجال الطوسی، ص۳۶۵، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۵ه.    
۱۷. النجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس (متوفای۴۵۰ه)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۴۳۴، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۸. النمازی الشاهرودی، الشیخ علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۵۴.
۱۹. الکلینی الرازی، محمد بن یعقوب (متوفای۳۲۸ ه)، الاصول من الکافی، ج۱ ص۳۰۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۰. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۳، ص۳۳۳، تهران، چاپ:دوم، ۱۴۰۴ ق.    
۲۱. المیرزا جواد التبریزی، رسالة فی امامة الائمة الاثنی عشر، ص۸، طبق مکتبه اهل البیت.    
۲۲. المیرزا جواد التبریزی، النصوص الصحیحة، ص۲۱، ‌ناشر:دار الصدیقة الشهیدة، چاپخانه:سلمان الفارسی، چاپ:الاول، سال چاپ:۱۴۱۹ طبق مکتبة‌ اهل البیت.    
۲۳. المالکی، علی بن محمد بن احمد المالکی المکی المعروف بابن الصباغ (متوفای۸۸۵ه)، الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۹۳۴، تحقیق:سامی الغریری، ناشر:دار الحدیث للطباعة والنشر مرکز الطباعة والنشر فی دار الحدیث – قم، الطبعة الاولی:۱۴۲۲.    
۲۴. الکلینی الرازی، محمد بن یعقوب (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۱، ص۳۰۸، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۵. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۳، ص۳۳۰، تهران، چاپ:دوم، ۱۴۰۴ ق.    
۲۶. الکلینی الرازی، محمد بن یعقوب (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۱، ص۳۱۰، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۷. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول، ج‌۳، ص۳۳۷، تهران، چاپ:دوم، ۱۴۰۴ ق.    
۲۸. الکلینی الرازی، محمد بن یعقوب (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۱، ص۳۰۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۹. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۳، ص۳۳۴، تهران، چاپ:دوم، ۱۴۰۴ ق.    
۳۰. الکلینی الرازی، محمد بن یعقوب (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۳، ص۳۲۵، باب السجود و التسبیح و الدعاء فیه فی الفرائض و النوافل و ما یقال بین السجدتین، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۳۱. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۹، تحقیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.    
۳۲. مجلسی، محمدتقی بن مقصود علی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‌۲، ص۳۸۲، (ط - القدیمة)، قم، چاپ:دوم، ۱۴۰۶ ق.    
۳۳. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۱۵، ص۱۳۵، تهران، چاپ:دوم، ۱۴۰۴ ق.    


۷ - منبع



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا در خصوص امامت امام کاظم (علیه‌السّلام) روایت صحیح وجود دارد؟»    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.